دکترای جریانهای کلامی معاصر و استادیار مجتمع حکمت و مطالعات ادیان جامعةالمصطفی العالمیه
چکیده
«نوسازی» در جهان اسلام از آغاز عصر جدید تاکنون از چالشهای سنت و مدرنیته بوده و پرسش از نسبت اسلام با تمدن غرب را بهمیان میآورد. این مقاله میکوشد به این پرسش محوری پاسخ دهد که رشیدرضا چگونه در اندیشهی اصلاحی خود، دیالکتیکی فعال میان سنت اسلامی و عقلانیت مدرن را سامان داده و از رهگذر آن، طرحی بدیل برای نوسازی جهان اسلام ارائه کرده است. ضرورت این پژوهش از آنجا ناشی میشود که میراث فکری رشیدرضا، یکی از حلقههای اصلی شکلگیری گفتمانهای اصلاحدینی و مدرنسازی بومی در جهان اسلام به شمار میرود. پژوهش حاضر با بهرهگیری از روش توصیفی ـ تحلیلی و بررسی آثار اصلی او، بهویژه مقاله «منافع الأوروبیین و مضارهم فی الشرق» در مجله المنار، نشان میدهد که راهبرد رشیدرضا در نوسازی، مبتنی بر نقد درونی سنت اسلامی، الهامگیری انتقادی از عقلانیت سیاسی غرب، و تأکید بر نهادسازی مدنی است. یافتهها حاکی از آناند که او با طرح «سکولاریسم اسلامی» و دفاع از «مدرنیزاسیون تفکیکی»، مسیر سومی میان سنتگرایی و غربگرایی گشود و کوشید با تفکیک میان صورت و ماهیت تمدن غرب، پذیرش گزینشی نهادها و علوم آن را ممکن سازد؛ و میکوشد ابعاد مختلف این دیالکتیک و پیامدهای آن برای پروژه نوسازی در اندیشهی رشیدرضا را تحلیل میکند.