دکترای دانش اجتماعی مسلمین مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی
چکیده
بازنمایی به معنای تصور، توصیف و تولید معنا از طریق زبان، همواره مورد توجه فلاسفه بوده و پیشینۀ طولانی دارد. در این نوشتار ضمن اشارۀ مختصر به تاریخچۀ بازنمایی به خصوص به تغییر جایگاه زبان در فلسفه از ابزار اندیشه به خود اندیشه (در فلسفه تحلیلی، خصوصا اندیشۀ ویتگنشتاین متأخر) و همین طور تغییر مسألۀ فلسفه از معرفت و آگاهی نسبت به واقع، به فهم و معنا، پرداخته شده است. با توجه به این تغییر دوگانه، پرسشهای مطرح شده در این نوشتار این است که در این پارادیم جدید، بازنمایی به چه معناست و زبان چه جایگاهی در بازنمایی دارد؟ آیا نظام بازنمایی زبانی شامل فرهنگ نیز میشود؟ این پرسشها با تأکید بر «نظریۀ بازنمایی» استوارت هال مورد بررسی قرار گرفته است. هال، با تلفیق رویکردهای برساختگرایانۀ نشانهشناختی فردیناند دو سوسور، الگوی عام زبانشناختی رولان بارت و گفتمان میشل فوکو، مدعی است که معنا از طریق زبان و هرگونه نظام نمادین، در فرایند نظام بازنمایی ذهنی و بازنمایی زبانی برساخته میشود.