دانشآموختۀ سطح چهار جامعة المصطفی العالمیة و پژوهشگر دائرة المعارف علوم عقلی وابسته به مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی
چکیده
حکیمان مشاء نفس را از بدو آفرینش، عقل مفارق دانسته و به کمال جسم طبیعی آلی تعریف نمودهاند. آنان با چالشهای جدی روبهرو بودهاند؛ از جمله اینکه چگونه عقل مفارق با بدن مادی ارتباط پیدا میکند؟ دو امر غیرمسانخ (مادی محض با مجرد محض) چگونه نوع واحد طبیعی را شکل میدهد؟ صدرا در ابتدای آفرینش، نفس را مادی دانسته است که فاقد ادراکات حسی، خیالی و عقلی است و به تدریج در اثر حرکت جوهری از مرتبه طبیعت بیجان و فاقد نمو و شعور، به مرتبه طبیعتِ دارای رشد نمو و به تجرد خیالی و عقلی نائل میآید؛ یعنی وجود نفس، شدت وجودی پیدا میکند (وجود، وجودتر میشود). پرسش اصلی این است که رابطه نفس با بدن در اندیشه صدرالمتألهین چگونه قابل تبیین است؟ فرضیه نگارنده این است که اتحاد نفس با بدن، در اندیشه صدرا، اتحاد دو امر غیرمسانخ نیست؛ بلکه نفس در اندیشه صدرا در عین تجرد، شأن مادی دارد و به لحاظ شأن مادی خود، با بدن اتحاد پیدا میکند و نوع واحد طبیعی را میسازد. این نوشتار با روش توصیفی- تحلیلی به تبیین مسئله یادشده از منظر صدرا پرداخته است.